معنی spalenie
spalenie
سوزاندن، نیش زدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با spalenie
spalanie
spalanie
اِحتِراق، اِحتِرام گُذاشتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ustalenie
ustalenie
تَحقِیق
دیکشنری لهستانی به فارسی
obalenie
obalenie
رَد، رَد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapalenie
zapalenie
اِلتِهاب، اِلتِهابی
دیکشنری لهستانی به فارسی
upalnie
upalnie
بِه طُورِ سوزان، خورَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی