معنی skonfrontować
skonfrontować
روبرو شدن، حیله گرانه
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با skonfrontować
konfrontować
konfrontować
تَضَاد داشتَن، کُنتِراست
دیکشنری لهستانی به فارسی