معنی siodłać
siodłać
زین گذاشتن، ژست گرفتن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با siodłać
siadać
siadać
چَمبیدَن، چَندِین، صَندَلی گُذاشتَن، صَنایِع دَستی
دیکشنری لهستانی به فارسی