معنی siedem
siedem
هفت، هفتم
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با siedem
siedend
siedend
سوزان، دَر حالِ جوشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
sieben
sieben
اَلَک کَردَن، هَفت
دیکشنری آلمانی به فارسی
smeden
smeden
آب شُدَنِ فِلِز، جَعل
دیکشنری هلندی به فارسی
stiekem
stiekem
بِه طُورِ پِنهانی، مَخفیانِه، پِنهانی، با دُزدی و حیلِه
دیکشنری هلندی به فارسی
siete
siete
هَفت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sede
sede
تِشنِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی