معنی sennie
sennie
به طور خواب آلود، با افتخار، خوٰاب آلود
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با sennie
cennie
cennie
اَرزَندِه، اَرزِش، بِه طُورِ گِران بَها، بِه صورَتِ طوفانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
sentir
sentir
بو کَردَن، اِحساس، بوییدَن، حِسّ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sentir
sentir
اِحساس کَردَن، اِحساس کُنید، حِسّ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sentire
sentire
اِحساس کَردَن، اِحساس، حِسّ کَردَن، شِنیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
winnie
winnie
بِه طُورِ مَلامَت آمیز، بِه طُورِ مَلموس
دیکشنری لهستانی به فارسی
sentir
sentir
حِسّ کَردَن، اِحساس کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pewnie
pewnie
با اِعتِماد بِه نَفس، مُطمَئِن، با اِطمینان
دیکشنری لهستانی به فارسی
ssanie
ssanie
مَکِش، حیلِه گَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
sonnig
sonnig
آفتابی
دیکشنری آلمانی به فارسی