معنی ściskany
ściskany
قابل فشرده شدن، قابل تصوّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با ściskany
ściskać
ściskać
فِشُردَن، فِشُردِگی، مُحکَم گِرِفتَن، مَدار
دیکشنری لهستانی به فارسی