معنی samotnie
samotnie
تنها
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با samotnie
zamożnie
zamożnie
ثَروَتمَندانِه، غَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
zalotnie
zalotnie
دِلبَری کُنان، عالی
دیکشنری لهستانی به فارسی
samotny
samotny
اِنزِوازی، اِنزِواطَلَب، تَنها، بِدونِ هَمدَم، مُجَرّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
smutnie
smutnie
بِه طُورِ غَم اَنگیز، غَمگین
دیکشنری لهستانی به فارسی