معنی rzadkość rzadkość پراکندگی، حواس پرتی، ندرت، عادّی بودن، کم تکراری، کوچکی، نادر بودن پَراکَندِگی، حَواس پَرتی، نُدرَت، عادّی بودَن، کَم تِکرَاری، کوچَکی، نادِر بودَن دیکشنری لهستانی به فارسی