معنی rozprzestrzeniać się rozprzestrzeniać się گسترده شدن، به یک کشتی دریایی بروید، رشد پیدا کردن، رشد کنند گَستَردِه شُدَن، بِه یِک کِشتی دَریایی بِرَوید، رُشد پِیدا کَردَن، رُشد کُنَند دیکشنری لهستانی به فارسی