جدول جو
جدول جو

معنی rozproszenie

rozproszenie
تلف، بیان، به طور پراکنده، به ندرت، پراکندگی، حواس پرتی، حواله، با حواس پرتی، نوستالژیک
دیکشنری لهستانی به فارسی