معنی rozkładać się rozkładać się فاسد شدن، فاسد، متلاشی کردن، نقل مکان کرد فاسِد شُدَن، فاسِد، مُتَلاشی کَردَن، نَقلِ مَکان کَرد دیکشنری لهستانی به فارسی