معنی rozbrajać rozbrajać بی سلاح کردن، بی زمان، از اسلحه خالی کردن، تلاوت کن بی سِلاح کَردَن، بی زَمان، اَز اَسلَحِه خالی کَردَن، تِلاوَت کُن دیکشنری لهستانی به فارسی