معنی pustka
- pustka
- به طور تهی، تجاری، خلا، ترنس
واژههای مرتبط با pustka
plotka
- plotka
- شایِعِه، سوسک، مانِع
kusuka
- kusuka
- پَریس کَردَن، بافتَن
pulika
- pulika
- جاری شُدَن، مُنفَجِر کَردَن
husika
- husika
- دَرگیر، مَربوطِه، مُشارِکَت کُنَندِه، مَربوط، مَربوط بِه
pusten
- pusten
- پُف کَردَن، ضَربِه زَدَن
pista
- pista
- راهنَمایی، سَرنَخ
pusty
- pusty
- بِه طُورِ تُوخَالِی، بِه صورَتِ تُوهین آمیز، خالی، باد کَردَن، با حالَتِ خالی، بیهوشی، تُوخَالِی، تُوخَالِی کَردَن، تُهی
pusto
- pusto
- خیرِه وار، قاطی شُدِه
pesta
- pesta
- حِزبی، مِهمانی