جدول جو
جدول جو

معنی przyspieszać

przyspieszać
تسریع کردن، تسکین، شتاب گرفتن، عجله، شتاب کردن، عجله کن، شتاب دادن، گاز دادن، گاز گرفتن
دیکشنری لهستانی به فارسی

واژه‌های مرتبط با przyspieszać