معنی przyćmić
przyćmić
صحنه را به دست گرفتن، درست است
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با przyćmić
przybić
przybić
میخکوب کَردَن، میراث
دیکشنری لهستانی به فارسی