معنی przyciąć
przyciąć
برش کردن، برنده شوید، کوتاه کردن، کوتاه مدّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با przyciąć
przypiąć
przypiąć
سُنبِه کَردَن، سُوءِ اِستِفادِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
przyciągać
przyciągać
جَذب کَردَن، جَذّابِیَت، فَریفتَن، خیرِه شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
przycinać
przycinać
بُریدَن، بُرِش دادَن، حَذف کَردَن، حَذف کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
przybić
przybić
میخکوب کَردَن، میراث
دیکشنری لهستانی به فارسی