معنی przesadzać przesadzać زیاده روی کردن، اصرار کنید، اغراق کردن، افتخار، پیش داوری دیکشنری لهستانی به فارسی
przeszkadzać przeszkadzać مُزاحِمَت کَردَن، قَطع کَردَن، مانِع شُدَن، مُزاحِم دیکشنری لهستانی به فارسی