معنی przemijanie
przemijanie
ناپایداری، بی ثباتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با przemijanie
przenikanie
przenikanie
نُفوذ، هَمِه جا حُضور
دیکشنری لهستانی به فارسی