rzeźbić rzeźbić تراشیدَن، حَک کَردَن، دَر مُورِدِ، مُجَسَّمِه ساختَن، مُجَسَّمِه ساز، حَکّاکی کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی
przeżyć przeżyć زِندِه ماندَن، زِندِگی می کُنَند، بیشتَرِ عُمر کَردَن، غَمگین تَر دیکشنری لهستانی به فارسی