معنی prostota prostota راستی، حقیقت، سادگی، ساده لوح، معمولی بودن، صداقت، منفجر شدن دیکشنری لهستانی به فارسی
prosto prosto بِه طُورِ صَریح و رُوشَن، بِه صورَتِ خُصوصی، بِه طُورِ ایستادِه، با خَیال راحَت، بِه طُورِ مُستَقیم، مُستَنَد دیکشنری لهستانی به فارسی