معنی pożywny
pożywny
مغذّی، از نظر تغذیه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pożywny
dożylny
dożylny
وَرِیدی، بَرایِ اَنجام وَرزِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
pasywny
pasywny
مُنفَعِل، مُنقَضی شَوَد
دیکشنری لهستانی به فارسی