معنی pozorny
pozorny
ظاهری، ظاهر عجیب
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pozorny
pokorny
pokorny
فُروتَن، تَحقِیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
mozolny
mozolny
سَخت کوشانِه، سَخت کوشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
podobny
podobny
مُشَابِه، مُقایِسِه کُنید، هَمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocny
pomocny
مُفید، مُوَلِّد، خَدَماتی، خِرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
powolny
powolny
تَنبَل، لَنگی، کُند، مَبهُوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
pobożny
pobożny
مُؤمِن، جَماعَت، مَذهَبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pozornie
pozornie
بِه طُورِ ظاهِری، اَز نَظَرِ ظاهِری، ظاهراً
دیکشنری لهستانی به فارسی