معنی poprawiony
poprawiony
اصلاح شده، درست است
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با poprawiony
naprawiony
naprawiony
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُد
دیکشنری لهستانی به فارسی
poplamiony
poplamiony
لَکِّه دار، لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
pozbawiony
pozbawiony
مَحروم، مَحرومِیَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
poprawny
poprawny
قابِلِ اِصلاح، اِمکان بِهبود، صَحیح، دُرُست اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی