معنی podrwany
podrwany
پاره شده، پاره کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با podrwany
poprawny
poprawny
قابِلِ اِصلاح، اِمکان بِهبود، صَحیح، دُرُست اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی