معنی pobożnie
- pobożnie
- به طور دیندارانه، دیوانه، با صداقت، وزوز
واژههای مرتبط با pobożnie
podobnie
- podobnie
- بِه طُورِ مُشَابِه، آوَردَن
pomocnie
- pomocnie
- بِه طُورِ مُفید، تَعطیلات
powolnie
- powolnie
- بِه طُورِ خَستِه کُنَندِه، سایَندِه، کُند، صَریح
poważnie
- poważnie
- با جِدِّیَّت، بِه شِدَّت، بِه طُورِ جِدّی، با پُشتکار، شدیداً، با خُشونَت، جِدّی، سانسکِریت
potężnie
- potężnie
- بِه طُورِ قَوی، بِه شِدَّت، با قُدرَت زیاد، عالی
pokornie
- pokornie
- با تَوَاضُع، با دِقَّت، بِه طُورِ تَسلِیم شُدِه، تَشَنُّجی، بِه طُورِ خاضِعانه، صِرفاً
pogodnie
- pogodnie
- شادمانِه، با خُوشحالی
pozornie
- pozornie
- بِه طُورِ ظاهِری، اَز نَظَرِ ظاهِری، ظاهراً
pobożny
- pobożny
- مُؤمِن، جَماعَت، مَذهَبی