معنی pobity
pobity
کتک خورده، کد، پریشان، گیج شده
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pobity
rozbity
rozbity
شِکَستِه، شِکَست بُخُورَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
obfity
obfity
فَراوان، اِضافی، مُجَلَّل
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomięty
pomięty
چُروکیدِه، چُمباتمِه زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
polityk
polityk
سیاسَتمَدار، سیاسی
دیکشنری لهستانی به فارسی