معنی płynąć
płynąć
جاری شدن، جازی، جاری بودن، سرپیچ کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با płynąć
pęknąć
pęknąć
تَرکیدَن، خوب نِگَهداری شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
pływać
pływać
پَریدَن، جَهش، شِنا کَردَن، دانِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
płynny
płynny
رَوان، رَوانپِزِشک، مایِع، مُوَرَّب
دیکشنری لهستانی به فارسی