معنی pleść
pleść
پریس کردن، کتک خورده
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pleść
pleśń
pleśń
کَپَک زَدِگی، کَپَک زَدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
spleść
spleść
دَرهَم پیچیدَن، بافتَن، دَر هَم تَنیدَن، دَرج
دیکشنری لهستانی به فارسی