معنی plemiennie
plemiennie
به طور قبیله ای، به صورت قراردادی، قبیله ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با plemiennie
płomiennie
płomiennie
با شِدَّت و آتَشین، دیوانِه وار
دیکشنری لهستانی به فارسی
promiennie
promiennie
بِه طُورِ دِرَخشان، بِه صورَتِ مِلُودِراماتیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
plemienny
plemienny
قَبیلِه ای، قَتل عام
دیکشنری لهستانی به فارسی