معنی pasywny
pasywny
منفعل، منقضی شود
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pasywny
masywny
masywny
عَظیم، بِه یاد ماندَنی، حَجیم، گَستَردِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
pożywny
pożywny
مُغَذّی، اَز نَظَرِ تَغذیِه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی