معنی para
para
بخار، دود
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با para
cara
cara
طَرزِ، رَوِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
parah
parah
شَدید، اِنتِقادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
paura
paura
تَرسناکی، تَرس، تَرسویی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parar
parar
ایستادَن، بَرایِ تَوَقُّف، مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
kara
kara
مُجازات، اِنتِقام گِرِفتَن، تَنبِیه، پِنالتی، مُجازات کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
upara
upara
کَچَل، طاسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
pana
pana
وَسیع، گَستَردِه، سَراسَری، عَریض
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ara
ara
میانِه، تَماس بِگیرید، اِستِراحَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی