معنی oszczędny oszczędny مقرون به صرفه، دسترسی، مقتصد، ساکن، صرفه جو، کم کم، محدود، محدود کردن مَقرون بِه صرفِه، دَسترَسی، مُقتَصِد، ساکِن، صَرفِه جو، کَم کَم، مَحدود، مَحدود کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی