معنی operacyjny operacyjny عملیّاتی، عملی بودن، عامل، قابل عمل، قابل ضرب و شتم عَمَلیّاتی، عَمَلی بودَن، عامِل، قابِلِ عَمَل، قابِل ضَرب و شَتم دیکشنری لهستانی به فارسی