معنی ograniczenie ograniczenie محدودیت، محدود کردن، مهار، مهارت، محدود، مهار شده، کاهش، یک دهم مَحدودِیَت، مَحدود کَردَن، مَهار، مَهارَت، مَحدود، مَهار شُدِه، کاهِش، یِک دَهُم دیکشنری لهستانی به فارسی