معنی odmawiać odmawiać امتناع کردن، امتیاز، مقاومت کردن، مقاومت کن اِمتِناع کَردَن، اِمتِیاز، مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن دیکشنری لهستانی به فارسی