معنی odbijać odbijać آینه کردن، جزمی، بازتابیدن، طنین انداز، انحراف کردن، معکوس آینِه کَردَن، جَزمی، بازتابیدَن، طَنین اَنداز، اِنحِراف کَردَن، مَعکوس دیکشنری لهستانی به فارسی