معنی niepowstrzymanie niepowstrzymanie به طور غیرقابل سرکوب، بی اندازه، به طور بی محابا، بی مزّه، مهارنشدنی، مغرضانه بِه طُورِ غِیرِقابِلِ سَرکوب، بی اَندازِه، بِه طُورِ بی مَحابا، بی مَزِّه، مَهارنَشُدَنی، مُغرِضانِه دیکشنری لهستانی به فارسی