معنی niechlujnie niechlujnie نامرتّب، آشفتگی، آشفته، بی نظم، به طور ژولیده، ژیمناستیک، به طور زشت، نفرت انگیز نامُرَتَّب، آشُفتِگی، آشُفتِه، بی نَظم، بِه طُورِ ژولیدِه، ژیمناستیک، بِه طُورِ زِشت، نِفرَت اَنگیز دیکشنری لهستانی به فارسی