معنی narzekać narzekać آزار دادن، اذیّت کردن، زاری کردن، آرنج، غرغر کردن، رعد و برق، شکایت کردن، شکایت کند آزار دادَن، اَذیَّت کَردَن، زاری کَردَن، آرَنج، غُرغُر کَردَن، رَعد و بَرق، شِکایَت کَردَن، شِکایَت کُند دیکشنری لهستانی به فارسی