جدول جو
جدول جو

معنی narzekać

narzekać
آزار دادن، اذیّت کردن، زاری کردن، آرنج، غرغر کردن، رعد و برق، شکایت کردن، شکایت کند
دیکشنری لهستانی به فارسی