معنی napięcie napięcie با کشیدگی، باکلاس، تنش، تنگ، با تنش، فروتنانه، فشار، فشار بیاورد با کِشیدِگی، باکلِاس، تَنِش، تَنگ، با تَنِش، فُروتَنانِه، فِشار، فِشار بیاوَرَد دیکشنری لهستانی به فارسی