معنی marszczyć się marszczyć się چروک خوردن، چین خورده است، چروک شدن، چین و چروک، چین خوردن، زندان چُروک خُوردَن، چین خُوردِه اَست، چُروک شُدَن، چین و چُروک، چین خُوردَن، زِندان دیکشنری لهستانی به فارسی