معنی marszczyć brwi marszczyć brwi عبوس کردن، تاریکی، چهره در هم کشیدن، گریم، چهره درهم، نرم عَبوس کَردَن، تاریکی، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، گِریم، چِهرِه دَرهَم، نَرم دیکشنری لهستانی به فارسی