złagodzić złagodzić کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد، کوتاه کَردَن، مُلایِم کَردَن، مُشتاق دیکشنری لهستانی به فارسی
łagodnie łagodnie خُوش خَو، با مِهربانی، با مُلایِمَت، بِه طُورِ مُلایِم، ساکِت، قابِلِ تَوَجُّه، مُلایِم، مُلایِمَت دیکشنری لهستانی به فارسی