معنی korzystnie korzystnie مفید، راحت، به طور مساعد، فصلی، به طور مفید، کمک کننده مُفید، راحَت، بِه طُورِ مساعِد، فَصلی، بِه طُورِ مُفید، کُمَک کُنَندِه دیکشنری لهستانی به فارسی