معنی kontrolować kontrolować پلیس را نظارت کردن، پمپ، کنترل کردن، کنترل کنید پُلیس را نَظارَت کَردَن، پُمپ، کُنتُرُل کَردَن، کُنتُرُل کُنید دیکشنری لهستانی به فارسی