معنی komunikacyjnie komunikacyjnie به طور ارتباطی، اتّصال، به طور قابل ارتباط، قابل اشتعال بِه طُورِ اِرتِباطی، اِتِّصال، بِه طُورِ قابِلِ اِرتِباط، قابِلِ اِشتِعال دیکشنری لهستانی به فارسی