معنی kołysać się kołysać się تکان دادن، تند و تیز، تلو تلو خوردن، ضربه ای با چوب تِکان دادَن، تُند و تیز، تِلو تِلو خُوردَن، ضَربِه ای با چوب دیکشنری لهستانی به فارسی