معنی jęczenie
jęczenie
ناله کردن، پارس کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با jęczenie
zmęczenie
zmęczenie
خَستِگی پَذیری، خَستِگی ناپَذیر، خَستِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
dręczenie
dręczenie
اَذیَّت، اَذیَّت کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
leczenie
leczenie
دَرمان، دَرمان بیش اَز حَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
ręcznie
ręcznie
بِه صورَتِ دَستی، بِه صورَتِ بَخش، با دَستِ آزاد، دَستکاری
دیکشنری لهستانی به فارسی