معنی izolacja
izolacja
انزوا، عایق، گوشه نشین، عایق بندی، منزوی کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با izolacja
izokracja
izokracja
بَرابَری سیاسی، بَرابَری طَلَب، ایزُوکراسی، راکِد
دیکشنری لهستانی به فارسی
inflacja
inflacja
تَوَرُّم، باد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی