معنی izokracja
izokracja
برابری سیاسی، برابری طلب، ایزوکراسی، راکد
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با izokracja
teokracja
teokracja
حُکومَت دینی، حُکومَت کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
izolacja
izolacja
اِنزِوا، عایِق، گوشِه نِشین، عایِق بَندی، مُنزَوی کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی